خونه تکونی هیجان انگیز
خخخخخ چه خونه تکونی ای شد * مامان بزرگ من باهاش درد میکنه به خاطر همین هر سال مامانمون میرن و خونه ی مامان بزرگ منو می تکونند * امسال ستایش و خاله فرزانه نبودند * و فقط من و زهرا بودیم * مامانای ما ساعت نه و نیم وقتی از مدرسه برگشتیم رفتیم خونه ی مامان بزرگم وقتی رسیدیم زهرا رفت به سراغ پیک نوروزیش * منم خوب از لج زهرا رفتم سراغ پیکم دیگه !!!!!!!! همین طور داشتیم باهم رقابت می کردیم بعد یه هو فهمیدیم که ایواااای سفره رو انداختند ما رفتیم ناهارو خوردیم و ی...
نویسنده :
دخترخاله فاطمه
15:26